دیگه مثل من پیدا نمیکنى!
تویى که میگى : دیگه مثل من پیدا نمیکنى!
واقعا فکر میکنى بعد از تو ، دنبال یکى مثل تو میگردم؟
موضوعات مرتبط: شعر
همهٔ رابطهها با جملهٔ ” تو با بقیه فرق داری ” شروع میشه . . .
و به جمله ” تو هم مثل بقیه ای ” ختم میشه . . .
::
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد
دلیل بر ارزش ات نیست
آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند …
مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن،
آدمهای زیادی دور و برم دارم !
آن چیزی که ندارم کسی برای ” بـا هــــــــــــــــم بـودن ” است !
به تــــاوانـــ دلـــــمـ که شکســتـــه شـــد
دلـــهــا را میــ شــکنـــــمــ
گنــاهـــشــ
پــای کــسی کــه لـــم را شکــــسـتـــــ
باران کـه میبـارد......
دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود.....
راه می افـتم ... بـدون ِ چـتـر ...
من بـغض می کنـم
....آسمـان گـریـه ..
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت .
تا هر ناکسی منت دستای زخمی شو رو سرت بزاره
هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند
لعنت بر دوراهی ها …
❤گفتم:میری؟
گفت❤:آره
گفتم:منم❤ بیام؟
گفت:جایی که من میرم ❤جای 2 نفره نه❤ 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.❤....
اشک❤ توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین❤ انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت❤ و سرمو بالا آورد
گفت❤:میری؟
گفتم:آره
گفت:❤منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای❤ 1 نفره نه 2 نفر
گفت❤:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت❤ نداره
من رفتم❤ اونم رفت
ولی
اون❤ مدتهاست که❤ برگشته
وبا ❤اشک چشماش
خاک مزارمو❤ شستشو میده .
کاش می شد
بی پرده با هات حرف می زدم
و تو بهم نگاه نمی کردی
که دست و پام نلرزه
بی پرده بهت می گفتم
شمشیر غرورت رو از گردن من عبور بده
تا خونم ریخته شه.
خدایا وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟؟
میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟
هی با نگات بازی میکنی که یادش بره میخواسته گریه کنه؟؟
یه لیوان آب میخوری که بغضت و بفرستی پایین؟؟
یادت میاد که خدایی و همیشه باید تنها باشی؟؟؟
خدایا نمیدونی من این روزا چقدر خدا بودم...
سرم را روی شانه ات بگذار
تا همه بدانند
" همه چیز "
زیر سر من است ...
تمام روزهایی که سرگرمیت بودم ، زندگیم بودی.
جان سوخت ز داغ دوری یار مرا
افزود سد آزار بر آزار مرا
من کشتنیم کز او جدایی جستم
ای هجر به جرم این بکش زار مرا
بزرگترین اشتباه یک مرد اینه که به مرد دیگه ای فرصت ایجاد لبخند روی لبهای زن مورد علاقه اش رو بده
همیشه خودت باش ، کسی که تو را دوست داشته باشد، با تو میماند، برای داشتنت میجنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد، به بهانه ای می رود
بــه سـلـامـتـی اونــی کــه هـمـیـشـه راسـتــشو مـیـگـه . . .
نه اونی که برا آروم کردنت مثه سگ دروغ میگه
" چهار چيزرا در زندگيت نشكن
,اعتماد
,قول ,
رابطه و
قلب ...
اينها كه مي شكنندصدا ندارند ولي درد زيادی دارند
در گفتن و شنیدن جملۀ "دوستت دارم" چه هست ؟
که کسی که میگویـد عاشق تر میشود و کسی که میشنود بی تفاوت تر
هر جا دلت شکست
قبل رفتن ؛ خودت جاروش کن!
تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره . . .
نظر یادتون نره
می گویند دل به دل راه دارد ...
...
پس چرا ؟
وقتی دلم را شکستی ... !
دلـــت نشکســت؟
دلم می گیرد از هر چه هست
دلتنگ می شوم به هر چه نیست
چه خوب می شد
نبود هر چه که هست
بود هر چه که نیست
دلتنگی هایم را جایی، جا گذاشته ام
کجا؟ نمی دانم
فقط دلم دل دل می کند
خسته ست و افسرده
این روزها …. بی خیال
فقط سرم درد می کند … نشانه چیست ؟ مرگ
دوباره چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند
جایی که تمام ساعت های سکوت سعی به جمع کردن آن داشته ام
تب می کند نگاه … می سوزد این دلم
قلبم چه بی کس است
دنیا
همین بس است
پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد…
و برای قدم زدن، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و مست می شود
برای بارش ِبوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند
آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که
آغوش ِ او بسیار بزرگ است
گاهی به پچ پچ های باران گوش کن
از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم،
در حیاط خلوت شانه هات …
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب سرخ لبت !
و راهی ام کن …
راه ِ زیادی نمانده
مقصد بعدی:
" ایستگاه اول قلب تو"
زخم زندگی ات منم
همه به زخم هایشان دستمال می بندند
تو
اما
به زخمت
دل بسته ای
با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی…
می دونم پشیمونی…
با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی
.
.
.
…غرورُ بشکنُ برگرد برگرد هنوزم دیر نیست
هنوزم این دلِ خسته عاشقِ وُ دلگیر نیست…
میگن دلت گرفته
بیا یه بار دیگه همه دنیام و بسوزون
میگن دلت گرفته
بیا غمات و با گرمی خنده هام بپوشون
میگن جونم و می خوای
تو که دارو ندارم و گرفتی خب اینم روش
میگن شدم اسیرت
تو رو خدا اسیرت و یه وقت نکن فراموش
با تموم بدی هایی که کردی باز می مونم
برای زندگی هر دو مون دل نگرونم
هنوز حرمت قولایی که دادیم سر جاشه
هنوز خونه قلب من هوای تو باهاشه
هنوزم قاب عکس تو روی دیوار خونست
به جون تو از اون روزی که رفتی دل دیوونست
هنوزم توی خونمون حریمت سر جاشه
نذاشتم کسی پا بذاره حرمتت بپاشه…
دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی
روانه دل دریائیت کنم تا بدانی که :
” دلتنگتم